داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

فضیلت صلوات



شیخ علی اکبر نهاوندی از علمای بزرگ مشهد در کتاب خزینت الجواهر می فرماید:
یکی از زاهدان و پرهیزگاران گفت: من با خود عهد و پیمانی بستم که هر شب قبل از خوابیدن به تعداد معین بر پیامبر (صلوات الله علیه) و اهل بین طاهرینش صلوات بفرستم یک شب عده ای از دوستانم به حجره من امدند و با این که حجره ام شلوغ بود و تا دیر وقت طول کشید و خسته بودم اما صلواتهارا فرستادم و خوابیدم. در خواب دیدم که پیامبر(صلوات الله علیه) به حجره من امدند و وجود شریف و نورانیشان باعث منور شدن حجره من شد سپس به سوی من امده و فرمودند : کجاست ان دهانی که بر من صلوات می فرستد تا ان را ببوسم. من خجالت کشیدم که بگویم فرستادنده ان صلواتها من بودم پیامبر صورت مبارک را جلو اورده و بر صورت من بوسه زدند.
از شدت شعف و خوشحالی از خواب برخاستم به گونه ای که همه دوستانم نیز بیدار شدند.

امام صادق سلام الله علیه فرمودند:
هر که را حاجتی به خداوند عزوجل باشد باید با صلوات بر محمد و الش ان را اغاز کند و سپس حاجت خود را بخواهد و باز هم در پایان صلوات بر محمد و الش فرستد زیرا خداوند عزوجل از ان کریم تر است که دو طرف را بپذیرد و میانه را وانهد زیرا صلوات بر محمد و الش از او محجوب نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد