داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

دستور عرفانی آیت الله بهجت به یکی از شاگردانش



به نقل از کتاب حدیث دلتنگی(سید مهدی شمس الدین):


یکی از بزرگان اهل معرفت که از دوستان بنده است در جلسه ای خصوصی که در منزل ما داشتیم گفت: 


یکی از دوستان که با هم نزد آیت الله بهجت تلمذ داشتیم گفت: استاد دستور دادند یک ذکر خاص را چهل هزار بار بگویم و سپس گفتند در پایان آن فرشته ای را میبینی. من یک روز از ایام ماه مبارک رمضان به خلوتی رفتم و از سحر تا دو ساعت بعد از اذان ظهر به گفتن آن ذکر پرداختم. چون چهل هزار بار تمام شد جوان بسیار زیبایی را دیدم که واقعا از شوق و  عشق او روحم نزدیک به مفارقت از بدن بود و گویا از اشتیاق او نزدیک بود بمیرم! به او گفتم کیستی؟ گفت: من همان ذکری هستم که می گفتی. گفتم: چگونه وارد خانه شدی؟ گفت: تو مرا دعوت کردی.او با من حرف می زد و می خندید. اما من دیدم که یک دستش لمس و شبیه فلج است! گفتم: چرا این گونه هستی؟

گفت: عمل یک روزه بهتر از این نمی شود! و اگر ادامه بدهی من کامل و سالم شده و نیز بیش از این به نزد تو خواهم آمد. جالب آن است که حضرت استاد گفته بود که اگر این ذکر را بگویی چنین صحنه ای را می بینی با همین خصوصیات و ...(1)


پی نوشت:


(1)   حدیث دلتنگی ، صفحه 114-115



نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:00

باسمه تعا
سلام برادر

مطاله کردم و لذت بردم . خدا خیرت بدهد . اما دلم را به درد آوردی
می پرسی چرا ؟
لطف می کردی ذکر را هم می نوشتی

کار را که کرد / آنکه تمام کرد ! / کارت ناتمام مانده ذکر را برام ای میل فرما

با سلام حضور شما
متاسفانه در کتاب مذکور ذکر را عنوان نکرده بود.
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد