داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

خواجه عبدالله انصاری

با فاقه و درد همنشینم کردی
بی خویش و تبار و بی قرینم کردی

این مرتبه مقربان در تست
ایا به چه خدمت این چنینم کردی






با صنع تو هر مورچه رازی دارد
با شوق تو هر سوخته رازی دارد

ای خالق ذوالجلال نومید مکن
انرا که به درگهت نیازی دارد

الهی




الهی
رنجورم تا چرا نه یک رنگم
مگر با بخت بد بجنگم
گاه بهشتیان را فخر و گاه دوزخیان را ننگم



الهی
چون اتش فراق داشتی
به اتش دوزخ چه کار داشتی