داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

داستانهای عارفانه

داستانهایی زیبا از عرفا و اولیای الهی

آیت الله کشمیری و بابا رکن الدین



مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می فرمود:


مدت طولانی برای تقرب به محضر حضرت بقیت الله روزی یه مرتبه سوره نور خوانده شود.







همچنین می فرمودند:


من ابتدا در قبرستان تخت فولاد اصفهان از قبر بابا رکن الدین غافل بودم، اما یک بار دریافتم جذبه ای مرا به سوی قبر می کشاند. حالی که تا آن هنگام در قبرستان تخت فولاد برایم پیش نیامده بود.



مژده دلدار، صفحات 30 و 32



نظر شیخ جعفر مجتهدی درباره آیت الله کشمیری


آقای پاینده نقل می کنند:


یکی از دوستان که بارها خدمت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری را درک کرده بود تعریف می کرد که منزل مرحوم جعفر آقای مجتهدی بودم. ایشان درباره آیت الله کشمیری فرمود:






ایشان با این ذکرهایی که گفته، من متحیرم چه طور روی زمین راه می رود؟



مژده دلدار، صفحه 28



مکاشفات دائمی در نماز صبح برای آیت الله کشمیری


در جلسه ای خصوصی در اصفهان که دو نفر از علمای بزرگ آن شهر نیز حضور داشتند و هر دو مرحوم شدند، صحبتی پیش آمد. آیت الله سید عبدالکریم کشمیری فرمودند:


من در هنگام نماز صبح چیزهایی می بینم و احوالاتی بر من مکشوف می شود و اجسادی را هم رویت میکنم.






مژده دلدار ، صفحه 23



کوهی روی دوش


آیت الله سید عبدالکریم کشمیری فرمودند:


آقای حداد شخصی پخته و بزرگ بود و بنده مکرر از نجف به کربلا می رفتم و از محضر ایشان استفاده می کردم. گاهی هم ایشان به نجف می آمد و به نمازم اقتدا می کرد.


روزی وسط نماز دیدم کوهی روی دوش من گذاشته شده است. تعجب کردم. بعد از نماز دیدم که همان موقع آقای حداد به من اقتدا کرده است.





ایشان به بنده فرمود: هیچگاه از این برخوردها هراسی نداشته باش.



مژده دلدار، صفحه 24